PersianYahoo Top Sites ساعت 9:17 صبح 9:17 صبحپنج شنبه 04/3/22 و اینهم از امروز - بهترین باش که به تو محتاجم رهایم مکن که غریبانه گم میشوم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

و اینهم از امروز - بهترین باش که به تو محتاجم رهایم مکن که غریبانه گم میشوم

[ و به مردى که از او خواست تا پندش دهد فرمود : ] از آنان مباش که به آخرت امیدوار است بى آنکه کارى سازد ، و به آرزوى دراز توبه را واپس اندازد . در باره دنیا چون زاهدان سخن گوید ، و در کار دنیا راه جویندگان دنیا را پوید . اگر از دنیا بدو دهند سیر نشود ، و اگر از آن بازش دارند خرسند نگردد . در سپاس آنچه بدان داده‏اند ناتوان است ، و از آنچه مانده فزونى را خواهان . از کار بد باز مى‏دارد ، و خود باز نمى‏ایستد ، و بدانچه خود نمى‏کند فرمان مى‏دهد . نیکوان را دوست مى‏دارد ، و کار او کار آنان نیست و گناهکاران را دشمن مى‏دارد ، و خود از آنان یکى است . مرگ را خوش نمى‏دارد ، چون گناهانش بسیار است و بدانچه به خاطر آن از مردن مى‏ترسد در کارست . اگر بیمار شود پیوسته در پشیمانى است ، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانى . چون عافیت یابد به خود بالان است ، و چون گرفتار بلا شود نومید و نالان . اگر بلایى بدو رسد ، به زارى خدا را خواند ، و اگر امیدى یابد مغرور روى برگرداند . در آنچه در باره آن به گمان است ، هواى نفس خویش را به فرمان است ، و در باره آنچه یقین دارد در چیرگى بر نفس ناتوان . از کمتر گناه خود بر دیگرى ترسان است ، و بیشتر از پاداش کرده او را براى خود بیوسان . اگر بى نیاز شود سرمست گردد و مغرور ، و اگر مستمند شود مأیوس و سست و رنجور ، چون کار کند در کار کوتاه است و چون بخواهد بسیار خواه است . چون شهوت بر او دست یابد گناه را مقدّم سازد ، و توبه را واپس اندازد و چون رنجى بدو رسد از راه شرع و ملّت برون تازد . آنچه را مایه عبرت است وصف کند و خود عبرت نگیرد ، و در اندرز دادن مبالغه کند و خود اندرز نپذیرد . در گفتن ، بسیار گفتار ، و در عمل اندک کردار در آنچه ناماندنى است خود را بر دیگرى پیش دارد ، و آنچه را ماندنى است آسان شمارد . غنیمت را غرامت پندارد و غرامت را غنیمت انگارد . از مرگ بیم دارد و فرصت را وامى‏گذارد . گناه جز خود را بزرگ مى‏انگارد و بیشتر از آن را که خود کرده ، خرد به حساب مى‏آرد ، و از طاعت خود آن را بسیار مى‏داند که مانندش را از جز خود ناچیز مى‏پندارد . پس او بر مردم طعنه زند و با خود کار به ریا و خیانت کند با توانگران به بازى نشستن را دوست‏تر دارد تا با مستمندان در یاد خدا پیوستن . به سود خود بر دیگرى حکم کند و براى دیگرى به زیان خود رأى ندهد ، و دیگران را راه نماید و خود را گمراه نماید . پس فرمان او را مى‏برند و او نافرمانى مى‏کند . و حق خود را به کمال مى‏ستاند و حق دیگرى را به کمال نمى‏دهد . از مردم مى‏ترسد ، نه در راه طاعت خدا و از خدا نمى‏ترسد در راه طاعت بنده‏ها . [ و اگر در این کتاب جز این گفتار نبود ، براى اندرز بجا و حکمت رسا ، و بینایى بیننده و پند دادن نگرنده اندیشنده بس مى‏نمود . ] [نهج البلاغه]
 

نویسنده:   ست(84/2/27 ::  11:48 عصر)

حس تو

لمس تو

دست تو

خاطره شد

عشق تو

یاد تو                             

اسم تو

خاطره شد                                      

مثل یه قصه زیبا

مثل یه خواب کوتاه

من اسمت رو گذاشتم قشنگترین اشتباه

بی تو هر لحضه من شکست بی صدا بود

این خند ه ها دروغه بی تو شادی کجا بود

حس نوازش تو هنوز رو پوست منه گر می خوب دستات هنوز منو آتیش میزنه

روزای شادی و عشق حیف که زود میگذره

از قصه من و تو چی موند بجز خاطره

نرفته از روی آیینه هنوز رنگ نگاهت

رفتی تو از زندگیم انسوس که یک خواب بودی

تو لحضه های عمرم افسوس که کمیاب بودی

میدونستم از اول این رسم زندگی نیست

خوشبختیها زود گذر

هرگز همیشگی نیست

بدنبال یه رویا که دست نیافتنی بود

میدونستم از اول قلبم شکستنی بود

مثل یه قصه زیبا

مثل یه خواب کوتاه

من اسمت رو گذاشتم قشنگترین اشتباه

 


نظرات شما ()

موضوعات یادداشت

پنج شنبه 04 خرداد 22

صفحه اصلی

شناسنامه

ایمیل

کل بازدید:19860

بازدید امروز:70

 

پارسی بلاگ

وبلاگ های فارسی

بخش مدیریت

 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی خودم

و اینهم از امروز - بهترین باش که به تو محتاجم رهایم مکن که غریبانه گم میشوم
 

جستجوی وبلاگ

 :جستجو

با سرعتی باور نکردنی متن
یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

لوگوی دوستان


 

حضور و غیاب

یــــاهـو
 

لینک دوستان

 

آوای آشنا

 

اشتراک

 

آرشیو

بهار 1384

 

طراح قالب

 

. با پارسی بلاگ نویسندگی نوین را آغاز کنید